استراحت با دوستان شاد تقریبا محکوم به خوش شانسی است! فقط ارائه بازی ها و مسابقات خنده دار باقی مانده است تا شب برنامه ریزی شده مطمئناً بیش از انتظارات دوستانتان باشد.
بازی های فضای باز
"Pantomimes" بازی مورد علاقه شرکت های صادق است. یک شخص یک کلمه را فکر می کند ، آن را در گوش دیگری می گوید. وظیفه بازیکن این است که این اسم را با استفاده از حرکات نشان دهد. اگر سعی کنید کلماتی را که تصور آنها دشوار است ، حدس بزنید ، به عنوان مثال: مخفف ، الهام ، وفاداری ، ابدیت ، پدیده و غیره بازی به سطح جدیدی می رود.
بازی "تو کی هستی". هر بازیکن یک اسم را روی یک ورق کوچک می نویسد ، سپس این ورق به پیشانی همسایه در سمت راست چسبانده می شود. فرد نباید بداند چه چیزی روی پیشانی او نوشته شده است ، وظیفه او حدس زدن این کلمه با کمک س questionsالات ساده است که فقط می توان به آنها پاسخ داد "بله" یا "نه". به عنوان مثال ، یک شخص یک کاغذ با کلمه ببر روی پیشانی خود دارد ، او می پرسد: "آیا این یک گیاه است؟" ، بازیکنان دیگر پاسخ می دهند: "نه!". به دنبال آن انتقال به بازیکن دیگری و غیره انجام می شود. انتقال حرکت تنها زمانی انجام می شود که پاسخ به س posال منفی منفی باشد.
یک بازی جالب "اصل". یک نفر کنار می رود تا در مورد نحوه مشاوره دیگران استراق سمع نکند. او آب است. بقیه در حال فكر كردن روی اصلی هستند كه می توانند به آنها س theالات را پاسخ دهند ، مثلاً برای همسایه سمت راست. آب برمی گردد و به ترتیب سوالات ساده ای را از همه می پرسد ، و آنها باید طبق اصل تصور شده پاسخ دهند. به عنوان مثال ، آب از شما می پرسد: "آیا شما بلوند هستید؟" ، و شما ، حتی اگر موهای بلوند دارید ، اما همسایه شما در سمت راست سبزه است ، پاسخ دهید: "نه!" وظیفه راننده این است که خود اصل را حدس بزند. این می تواند کاملاً متفاوت باشد ، به عنوان مثال: هر کس مسئول خود یا نزدیکترین فردی است که سوراخ می کند ، خود آب و غیره است. آب باید چنین س questionsالاتی را بپرسد که پاسخ آن برای همه واضح است.
شما همچنین می توانید "مافیا" معروف را بازی کنید.
مسابقات طبیعت
مسابقه "داستان نویسان". در مجموع دو تیم سه نفره ، هر تیم دارای یک داستان سر ، یک سر صحبت و یک ژست است. راوی کنار می ایستد و داستان جالبی را روایت می کند. بازیکنی که سر صحبت می کند روی یک کنده درخت می نشیند و دستانش را پشت سر می گذارد. وظیفه او این است که دهان خود را باز کند گویی که دارد یک افسانه می گوید (احساسات و حالات چهره را فراموش نکنید). دستگاه gesticulator پشت سر صحبت می کند ، سر را پنهان می کند. او باید آنچه را که در داستان افسانه ای نقل شده است ، نشان دهد. تیم ها به نوبت داستان های خود را نشان می دهند و می گویند و کسانی که در این مسابقات شرکت نکردند تیم برنده را انتخاب می کنند. این یک رقابت بسیار خنده دار و خنده دار است.
"ناخدا". دو بازیکن چشم بسته اند - اینها کشتی هستند. هر کدام از آنها یک ناخدا دارند. همه بازیکنان دیگر در فضا توزیع می شوند و در هر موقعیتی منجمد می شوند - این ها کوه های یخی هستند. کاپیتان ها باید کشتی های خود را به یک نقطه مشخص از قبل تعیین شده هدایت کنند. ناخدا نمی تواند کشتی را لمس کند. او باید دستورات شفاهی به او بدهد ، به عنوان مثال: "دو قدم به جلو" ، "چمباتمه زدن پایین" ، "سه قدم به طرف" و غیره. این تیم برنده می شود ، هرچه سریعتر کشتی به نقطه تعیین شده برسد و کوههای یخی را لمس نکرد. کوه های یخی مجاز به حرکت نیستند.
مسابقه "والیبال چند رنگ". بادکنک های زیادی برای باد کردن وجود دارد. قلمرو به دو قسمت مساوی تقسیم شده است. باید دو تیم وجود داشته باشد که تعداد آنها برابر باشد. هدف: پاک کردن قلمرو خود را از توپ تا آنجا که ممکن است ، پرتاب آنها را به مخالفان.
در پایان این مسابقه ، شما می توانید توپ های باقیمانده را به دو تیم تقسیم کرده و یک مسابقه مین جمع کن برگزار کنید - تیم آنها توپ ها را سریعتر می ترکد.